شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مخمس
حق روز ازل کـل نعـم را به دلم داد بر روی سرم سایه عـشق عـلی افتاد
ازلطف خـدا شد دل تنـگـم عـلیآباد هر ذرهای از جان و تن من شده فریاد
با آل عـلی هرکه در افـتاد ور افـتاد
من طالب جان دادن ازعشق ازلیام تا روز ابـد مشـتـعـل عـشـق عـلـیام
گرجان طلبد بشـنود از شـوق بـلیام جز این نگرفتم به خدا درس زاستاد
با آل عـلی هرکه در افـتاد ور افـتاد
ازچرخش چشمان علی چرخ فلک هستازخنده مولاست که در سفره نمک هست فرمانبراوانس همه جن وملک هست هرکس که نشد بنـده اولعن براو باد
با آل عـلی هرکه در افـتاد ور افـتاد
او گر که نخـواهد سحـر ازراه نیاید اوگـرنـپـسـنـدد به فـلـک مـاه نـیـاید
او گر نـخـرد یـوسـفـی از چـاه نـیاید هر صبح دمد روح الامین در نفس باد
با آل عـلی هرکه در افـتاد ور افـتاد
لبخنـد عـلی جلـوه جـنّات نـعـیم است برهرکه کند خشم سزاوار جحیم است
او مهرخدا قهرخداونـد عـظـیم است اینگونه خدا حکم خـدایی به علی داد
با آل عـلی هرکه در افـتاد ور افـتاد
آنـانکه سخـن ازیـد قـدرتـشبـراننـد لاحـول و لا قـوت الاه …بخـوانـنـد
شمـیشر علی را ملک الموت بدانـنـد هرکس که رسیده به مصافش زده فریاد
با آل عـلی هرکه در افـتاد ور افـتاد
توزلف پریشانی ومن حال پریـشان با قیمت جانهم نکشم دست زدامان جزتو سخنی نیست دراین حلقه رندانابروی توتیغی است که برجان من افتاد
با آل عـلی هرکه در افـتاد ور افـتاد